سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
[ و در ستایش انصار فرمود : ] به خدا آنان اسلام را پروراندند چنانکه کره اسب از شیر گرفته را پرورانند ، با توانگرى و دستهاى بخشنده و زبانهاى برنده . [نهج البلاغه]
 
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 31


نگاهم کن

لحظه ای سرد و تاریک فرا می رسد ، آنگونه که گویی گوشت و پوست از استخوان جدا می شود ، چنان وحشت بر پیکره تنومندش می نشیند که همه وجودش را میلرزاند ، گویی که فهمیده است این سرما و حشت از درون اوست ، می خواهد فرار کند اما راهی پیش رو ندارد . هیچ روزنه ای نیست . فریاد میکشد اما فریاد رسی نیست ، چه کند ، خدایا مگر اینگونه تنهایی و وحشت یکجا حمله ور میشود . لحظه ای به فکر فرو میرود و در می یابد اگر تنهاست از این روست که خود را فراموش کرده است .

 دمی بر خود مینگرد در کنج دلش نوری می بیند نگاهش می کند در می یابد که این نور با وجودش غریبه نیست ، همیشه با او بوده و در سختی ها و خوشی ها همراهش بوده است .

در همان لحظه فریاد میزند ، خدایا نگاهم کن که بی تو من سرد و تاریکم ، بی تو من هیچم ، بی تو من گمراهم ، مباد که از خویش یعنی از تو که وجودم از توست دور شوم و تنها و بی کس مانم ، دستم گیرو یاریم کن تا رنگ تورا بر خود گیرم و نشانم نشان تو باشد .

خدایا خدایا خدایا .... مرا لحظه ای بر خود وامگذار

یا زهرا ادرکنا


 نوشته شده توسط فاطیما در دوشنبه 85/11/2 و ساعت 9:33 عصر | نظرات دیگران()


ای قلم سوزلرینده اثر یوخ     آشنادن منه بیر خبر یوخ

گلده بو جمعه ده گده یارب     فاطمه یوسفنن خبر یوخ

با زهم جمعه ای آمده و بازهم این جمعه هم میگذرد ولی از یار سفر کرده ما خبری نشد .

خدایا کی میشود دیده ما به روی چون ماهش نظاره کند . آیا میشود مولایمان را ببینیم و درد دل سالهای هجران را باز گوییم .

وکی می آید آن روزی که آخرین ودیعه الهی نورافشانی کند .


 نوشته شده توسط فاطیما در جمعه 85/10/8 و ساعت 4:37 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   6   7   8      >
درباره خودم

ریحانه رسول
فاطیما
دوست دارم مبلغ رسالت خانم فاطمه زهرا باشم

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 24
مجموع بازدیدها: 231676
جستجو در صفحه

خبر نامه