ریحانه رسول
In the name of God the compassionate, the merciful
Gaza , a city in Palestine with over 1.5 million populations, has been besieged by Zionist usurper forces for a long time. Gaza’s oppressed and wronged people are now in their worst situation and are deprived of first needs of living. For which reasons? Why Zionist forces don’t allow any necessary thing to come to Gaza strip? Only because its people are supporting Hamas? About two years ago, Palestinians voted Hamas to be the ruling power to their country. Is this a big fault? One of the greatest human disasters of several decades is happening and international associations are in complete silence and strangulation.
To international associations:
You always make resolutions even for the least word on history forged by Zionist forces and don’t even allow any scientific work to be done on how these Zionist forces were made. You who always make resolutions on small problems of independent countries like Syria, Lebanon, Iran and Afghanistan! You who always talk about human rights and the need to have human rights… aren’t it the right time to open your eyes and see the realities? Haven’t you seen the bullet which has gone into a suckling baby’s stomach? Speaking the truth, for what sins have they been killed? Don’t you see the tears of oppressed mothers and children of Gaza who are crying for their fathers, husbands, brothers, sisters and mothers? Believe that your acting will be kept in nation’s historical memory, and no longer will be disintegrated because of this partisan acting of yours and a new system will be ruled over international associations. A kind of system based upon justice and human rights, which you have never heard anything about it.
To Arabian governments:
What has become to you? You’re crying for Arabs to be united has made the world deaf. Why are you so silent about Zionists’ weak and absurd crimes? Aren’t Palestinians and people of Gaza of the same race and religion and gender of yours? Is it wrong that people of Gaza, themselves, chose Hamas? So why some of you Arabian governments, along with western cruel governments have boycotted Hamas and are supporting surrounding Gaza in Hinder? When are you going to wake up? When are you going to take yourself out of cruelty? You must know that an Islamic vigilance is taking up and if you don’t correct yourself, without any doubt, would be taken away by your own nation and Islamic governments will be ruling your country. Come with this crowd of Muslims of the whole world before it drowns you…
To Hosni Mobarak and its regime in Egypt:
Your situation is really critical. Don’t you remember Anvar Sadat? Have forgotten that his chest was opened by Muslim fighter martyr Khalid eslamboli? Why don’t you learn a lesson from those before you? Haven’t they gone around the world to see what happened to those who were before them? Can’t you open Passage of Rafah to your fellows? You can do but the fear of Zionists and American government and devoting to them has made you unable to do this. So know that your falling is soon.
To you Hosni Mobarak ruling to Egypt for 27 years and have make a dictatorship for yourself. We warn you that the ending of pharaonics and coptics would be nothing but death and suffering. And what fires and tortures are made ready for them in futurity. So, either change your route or wait for revolutions of Khalid Eslambolis and what a bad fate is waiting for you if you do so.
To Zionists regime:
What have Gaza’s people done to you? Isn’t it right that they just want life and voting right? So, why don’t you respect their primitive right? Is it lawful that you don’t allow any food packages like milk powder and meat and etc. to enter to Gaza strip? What fault and crime have Palestinian children done that they have to lose life because of the lack of food and sanitation? Do you stand this kind of violence on children? You who claimhuman rights, why do you reject the rights of Palestinians and residents of Gaza strip?
To Arab people and world’s Muslims:
We say this to ourselves and all the Muslims all over the world: Stand Up. It’s time to answer Gaza’s call for help. Muslims of Lebanon, Syria, Egypt, Iraq, Iran, Afghanistan, Pakistan, Malaysia, Indonesia, African and European and south American countries, and Muslims of America ! We must unite and end surrounding of Gaza.
To Muslims of Gaza:
You, oppressed people of Gaza know that we Muslims of Iran and all over the world haven’t forgotten you and will not cease until complete breaking of the surrounding of your city. In the path along freedom of Gaza and our common value which is the freedom of Palestine, we will not cease and will go on…
And the last word: Standing till the end …
سلام دوستان عزیز ، با تبریک مبعث حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) به همه مسلمانان جهان و به خصوص هموطنان عزیز و شما دوستان بزرگوارم ، از اینکه خیلی دیر وبلاگ را بروز می کنم معذرت می خواهم . در ادامه مبحث زن از دیدگاه نهج البلاغه بحث تعریف عقل و بررسی نظریات مختلف در باره عقل زن را ادامه می دهیم ولی به علت تنوع دیدگاه ها در این باب فعلا دو نظر را بررسی و در پست بعدی به مابقی نظریات موجود خواهیم پرداخت .
عقل به دو چیز گفته مىشود:
نخست به قوّهاى که آماده قبول دانش است.
و این همان چیزى است که اگر در انسان نباشد تکلیف از او برداشته مىشود. و در احادیث از این عقل تمجید شده است.
و دوم به علمى که انسان بوسیله این قوّه کسب مىکند عقل گویند و این همان چیزى است که قرآن کافران را به خاطر تعقّل نکردن مذمّت کرده است (1)
و در این مورد به احادیث پیامبر صلىاللهعلیهوآله و اشعار امام على علیهالسلام استناد کرده است (2)
ابن منظور در لسان العرب مىگوید:
العقل: الحِجْر و النُهى ضد الحمق و الجمع عقول...
وقیل العاقل الذى یحبس نفسه و یردها عن هواها، اخذ من قولهم قد اعتقل لسانه اذا حبس و منع الکلام...
و سمى العقل عقلا لأنه یعقل صاحبه عن الثورط فى المهالک اى یحسبه...
و قیل: العقل هو التمییز الذى به یتمیز الانسان من سائر الحیوانات،
عقل الشىء یعقل عقلاً: فهمه (3)
عقل همان حجْر (عقل و لُبّ) و نُهَى (عقل) و مخالف حُمق (احمق) است و جمع آن عقول است...
و گفته شده است. عاقل کسى است که نفس خودش را حبس کرده و آن را از هوى و هوس دور نگه دارد و این معنا از قول آنها: «قد اعتقل لسانه» یعنى هنگامى که از حرف زدن منع شود، گرفته شده است و عقل را عقل نامیدهاند به خاطر این که صاحبش را از افتادن در مهلکهها دور نگه میدارد. و (نیز) گفته شده که عقل وسیلهاى است که انسان را از سائر حیوانات جدا مىکند... عَقَل الشىء: آن را فهمید
نیز در مورد معناى عقل مىنویسند:
اصل ماده عقل، همان تشخیص صلاح و فساد در جریان زندگى مادى و معنوى سپس ضبط نفس و منع آن برهمان مطلب است.
از لوازم عقل، امساک، تدبّر و نیکویى فهم و ادارک و انزجار و شناخت چیزهایى است که در زندگى مورد نیاز است و نیز تحت برنامه عدل و حق قرار گرفتن و نگهدارى خود از هوسها و تمایلات است...
قواى نفس با نفسِ انسان متحّد است و از آن جمله، عقل نظرى و عملى است و عقل نظرى به لحاظ ما فوق آن یعنى مبادى عالیه گفته مىشود که به آن قوّه ادارک نیز گویند و عقل عملى به لحاظ مادون آن است که این عقل مبدأ تحریکات بدنى و اعمال خارجى است.
پس تشخیص مصالح و مفاسد مربوط به عقل نظرى و ادراک است و ضبط نفس و منع آن مربوط به عقل عملى است (4)
دیدگاهها در مورد نقصان عقل
دیدگاه اوّل: منظور از «نواقص العقول» در خطبه، عائشه مىباشد و نمىتواند بیانگر توصیفى عام از وضعیت زنان باشد، چون حضرت على علیهالسلام این خطبه را بعد از جنگ جمل و در انتقاد از عملکرد فتنهگران ایراد فرمود (5)
نقد و بررسى
این دیدگاه به چند دلیل درست به نظر نمىرسد:
1- روایت نهجالبلاغه چون مشتمل بر تعلیل عام و ضمیر جمع مونث است، نمىتوان آن را بر شخص خاص حمل کرد. به وضوح، از متن نهجالبلاغه بر نمىآید که على علیهالسلام اقدامات فتنه گرانه یک فرد را بهانهاى براى بیان یک حکم عام کرده باشد.
2- چنان که گذشت، روایات نقصان عقل منحصر به نهجالبلاغه نیست و سایر روایات مسلماً در مقام بیان یک واقعه خاص نیستند.
دیدگاه دوّم: نقص عقل در زنان پدیدهاى اجتماعى و فرهنگى است، نه پدیدهاى تکوینى(6). یعنى در واقع زنان هیچ نقصان و کمبودى در عقل ندارند صاحبان این دیدگاه معتقدند که مردان در به وجود آوردن محیطى نامناسب براى رشد عقلى زنان، نقش ظالمانهاى ایفا کردند. بنابراین، تغییر شرایط و روابط اجتماعى مىتواند این کاستى را جبران کند. در نتیجه، نقص عقل زنان در کلام امام على علیهالسلام پدیدهاى مربوط به شرایط اجتماعى خاص است، نه ویژگى عمومى زنان و چه بسا زنان در عصر جدید در شرایطى قرار گیرند که با برخوردارى از رشد عقلى هم ردیف مردان قرار گیرند.
در توضیح بیشتر این نظریه گفتهاند: در جوامع ابتدایى که محصولات گیاهى وفور در اطراف محل سکونت یافت مىشد، زن و مرد مىتوانستند مشترکا به جمعآورى مواد غذایى بپردازند. اما از انجا که زن مسؤولیت تولید مثل و پرورش فرزند را بر عهده داشت، نمىتوانست همپاى مردان در تعقیب شکار از محل سکونت دور شود.نیاز به شکار بیشتر، مردان را بر آن داشت که به ابداع و اختراع ابزارى بپردازند که آنان را در رسیدن به مقصود یارى رساند و به تدریج نوعى تقسیم وظایف در زندگى خانوادگى و اجتماعى به ظهور رسید. زن به فراست به وظیفه خطیر، ظریف و سازنده خود پى برد و به آن قانع شد و مرد در پهنه تزاحم اجتماع همواره ترفندهاى تازه آموخت، حیلهها دید و نیرنگها فرا گرفت. پس چون زن کمتر در متن جامعه و روابط بازار و جنگ و ستیز قرار دارد و در مقایسه با مردان، از بسیارى از آنان ناآگاهتر است. پس از منطق دور است که این امر را دال بر ضعف قدرت تعقل زن بدانیم.(7)
درباره این دیدگاه، ذکر چند نکته لازم به نظر مىرسد:
اولاً، مطلب اخیر تنها یک احتمال است و شاهدى براى آن ارائه نشده است. از این رو، نمىتواند دلیلى بر تساوى زن و مرد در قواى عقلانى باشد. این گروه، که خود به تفاوت زن و مرد در رفتارهاى عقلانى اذعان کردهاند، در تبیین علت تفاوت تنهابه طرح ادعایى مىپردازد که اثبات آن دلایل و شواهد بسیار مىخواهد.
ثانیا؛ نتیجه این سخن، نقصان آگاهىهاى اجتماعى و آشنا نبودن به پیچیدگى روابط اجتماعى است و پر واضح است که این معنا غیر از نقصان عقل است. چنان چه گفتیم، نقصان عقل در مباحث اجتماعى به این معنا است که شخص از قدرت تدبیر اجتماعى کمترى برخوردار است، نه آن که آگاهىهاى اجتماعى کمترى دارد. پس این نظریه نمىتواند به خوبى مفهوم نقصان عقل را توضیح دهد و تنها شاهدى بر نقصان اطلاعات زن است.
ثالثا، اگر بپذیریم که زن و مرد اختلاف استعدادى ندارند و تفاوت میان دو جنس همگى به تاثیرات اجتماعى باز مىگردد، شریعت اسلام باید راهى براى اصلاح این حالت وارتقاى زنان به وضعیتى برابر با مردان پیشنهاد مىکرد تا این انحراف تاریخى را از میان بردارد؛ نه آن که با احکام و مقررات خود بر استمرار این وضعیت صحه گذارد. این که در امور خانوادگى وظایف اقتصادى بر عهده مرد قرار گرفته، فعالیتهاى خارج از خانه به مرد و فعالیتهاى خانوادگى به زن پیشنهاد شده است، برخى مسئولیتهاى اجتماعى چون قضاوت و جهاد ابتدایى تنها بر عهده مردان گذاشته شده و از زنان سلب مسئولیت شده است، شهادت زنان در برخى مواقع با شهادت مردان نابرابر است، از مشورت با زنان در برخى امور از جمله جنگ و جهاد پرهیز شده است، اوصافى چون بخل، جبن و تکبر (البته در تفسیرى خاص از این اوصاف) براى زنان صفت پسندیده و براى مردان صفتى ناپسند شمرده مىشود و دهها مورد از این قبیل، نشان از آن دارد که از نگاه دینى، چنین زمینههاى ناهمسان میان زن و مرد، ریشه در امرى تکوینى دارد.
علامه طباطبایى در تفسیر المیزان، پس از آن که زن را در فضائل انسانى و پیمودن مسیر قرب همچون مرد مىشمارد، در مخالفت با این دیدگاه مىگوید:
از اشکالاتى که متوجه این رأى است، آن است که: اجتماع از قدیمىترین عهد پیدایشش، به تاخر زن از مرد در برخى امور قضاوت کرده است و اگر طبیعت مرد و زن مساوى بود، خلاف این حکم دست کم در برخى زمانها ظاهر شده بود. مؤید این اشکال آن است که تمدن غرب با تمام عنایتى که بر پیش بردن زن دارد، نتوانسته مرد و زن را مساوى کند و پیوسته نتیجه سنجشها، موافق نظر اسلام در تقدیم مردان بر زنان در امر حکومت و قضاوت و جنگ است.(8)
_________________________________________
منابع و ماخذ :
1- مفردات قرآن راغب اصفهانى، ماده عقل
2- عن رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله : "ما کسب احد اشیئا افضل من عقل یهدیه الى هدى او یردّه عن ردى" رأیت العقل عقلین××× فمطبوع و مسموع -- ولا ینفع مسموع ××× اذالم یک مطبوع
3- لسان العرب، ج 9، ص 326، ماده عقل
4- التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 198-196
5- زن در نهجالبلاغه، نصرت الله جمالى، ص 19 به بعد
6- تحریر المرئة، قاسم امین، ص 17؛ زن روز، مصطفى محقق داماد، شماره 1143 و زن، مهدى مهریزى، ص 44
7- زن از دیدگاه نهجالبلاغه، فاطمه علایى رحمانى، ص 114
8- تفسیر المیزان، طباطبائى، ج 2، ص 389